اُحِبُّکِ عشراً
ثَمانٍ لَکِ
وَ واحِدَة لِضَحکَتِکِ
و الاُخری لِصَوتِکِ
امّا عیناکِ
فَعَجَزَ الکلامُ عنِ الکلامِ
*********************************
ده تا دوستت دارم
هشت تا برای تو
و یکی برای خنده ات
و دیگری برای صدایت
امّا چشمانت...
پس کلام از گفتن ناتوان است...
"محمود درویش ترجمه ی خودم"
* عنوان پست از صائب تبریزی
* به من گفت: چشم های تو مرا به این روز انداخت. این نگاه تو کار مرا به اینجا کشانده. تاب و تحمّل نگاه های تو را نداشتم. نمی دیدی که چشم بر زمین می دوختم؟ به او گفتم: در چشم های من دقیق تر نگاه کن! جز تو هیچ چیزی در آن نیست.../"بزرگ علوی"
* تا چشم تو دیدیم ز دل دست کشیدیم/ ما طاقت تیمار دو بیمار نداریم/" کلیم کاشانی"
* من کزین فاصله غارت شده ی چشم توام/ چون به دیدار تو افتد سر و کارم چه کنم؟/"سیّد حسن حسینی"
* باز هم کشته و بازنده ی این جنگ منم/ که تو با لشکر چشمانت و ... من یک نفرم !/"محسن نظری"
* از تو/ فقط چشم هایت را دیده ام/ همین کافی ست/"رضا کاظمی"
* به من می گفت: "کم حرف می زنی..." باور کنید هر کس چشمانش را می دید الفبا یادش می رفت...!/"آیدین دلاویز"
* شیفتگی آن است که شما چشمان زنی را دوست بدارید بی آنکه رنگ آن را به یاد آورید/ "گوته"
* و چشم های تو/ همان کافه ی دنجی ست که قهوه هایش/ حرف ندارد/"سوسن درفش"
* تو به نقش قهوه اعتقاد داری/ به پیش بینی/ به بازی های بزرگ/ من فقط به چشمانت/ "پل ورلن"
* با لشکرت چه حاجت رفتن به جنگ دشمن/ تو خود به چشم و ابرو بر هم زنی سپاهی/ "سعدی"
* خاورمیانه را آفرید از روی چشم های شرقی ات/ پرآشوب/ رنجور/ خسته/ زیبا/ "عباس معروفی"
* من گمانم کشف الکل منشأش چشم تو بود/ تا نگه کردی به "رازی" باب شد مِی خوارگی/ "مهدی خداپرست"
* دلم عاشق شدن فرمود و من بر حسب فرمانش/ در افتادم بدان دردی که پیدا نیست درمانش/"ادیب صابر"
* گفتم ز کار بُرد مرا خنده کردنت/ خندید و گفت من به تو کاری نداشتم/"وحشی بافقی"
* آن چه تو داری قیامت است نه قامت/ وین نه تبسّم که معجزه ست و کرامت/"سعدی"
* این را بخوانید:
مافاتَکَ لم یُخلَق لکَ
وَ ما خُلِقَ لَکَ لن یَفوتَکَ
******************
آنچه از دستش دادی برای تو آفریده نشده
و آنچه برای تو آفریده شده هرگز از دستت نمی رود..
"ادهم شرقاوی ترجمه ی خودم"
یاد یک جمله ای از کتاب کیمیاگر پائولو کوئیلو افتادم که می گوید: اگر من بخشی از افسانه ی تو باشم تو روزی به من باز خواهی گشت...
همینطور یک دیالوگ تو سریال قورباغه هست که می گوید: "من دوستت داشتم امّا گذاشتم بری! چون تو آدم زندگی من نبودی" این جمله خیلی عمیق است خیلی...
* جهان هر کسی اندر دل اوست/"اقبال لاهوری"
* هر فردی یک امید، یک عصیان، یک از دست دادن، یک درد، یک تنهایی و یک اندوه در خود دارد...زیرا از درون هر فرد، یک نفر رفته است و هر کاری که می کند نمی تواند او را بدرقه کند/"فاتح پالا"
* مرا چه جای دل باشد که دل گشته ست جای تو/"مولانا"
* محسن جان من....
* خسته ام فعلا همین....