"زنانگی های یک زن"

"پشت این پنجره یک نامعلوم نگران من و توست"

"زنانگی های یک زن"

"پشت این پنجره یک نامعلوم نگران من و توست"

"خاطره/ اقیانوسی ست که هربار لباس هایمان خشک می شود/ دوباره ما را خیس می کند"

فَأینَ المَفَرُّ

وَ عَیناکَ مِن أمامی

وَ الذاکِرةُ مِن وَرائی

*********************

چشمانت از  روبه رو

و خاطرات از پشت سر

پس گریزگاه کجاست؟

"غادة السمّان ترجمه ی خودم"



* عنوان پست از عبده خالد

*  این را هم بخوانید:

وَعَدتَنی حینَ تَرحلُ 

أن تَأخُذَ مَعَکَ ذاکِرتی

لکِنَّکَ رَحَلتَ

أخَذتَ مَعَکَ کُلّی

وَ أبقیتَ لی ذاکِرتی

********************

به من قول دادی وقت رفتن 

خاطراتم را با خود ببری

ولی رفتی

همه ی مرا با خود بردی 

و خاطراتم را برایم گذاشتی

"دیوارنوشته ی عربی ترجمه ی خودم"

* و این را:

لیسَ الاَلَمُ فی رحیلِ مَن نُحِبُّ

ولکنَّ الألَمَ  فی رحیلِ أرواحِنا مَعَهُم

*******************

درد در رفتن کسانی که دوستشان داریم نیست

درد در رفتن روحمان با آنهاست

"دیوارنوشته ی عربی ترجمه ی خودم"

* خاطرات چه شیرین و چه تلخ همیشه منبع عذاب هستند/"داستایوفسکی"

* وقتی رفت مثل این بود که درخت به برگ هایش بگوید من رفتم/"برتولت برشت"

* زن می رود و رفتنش شعر می شود/"حیدر ارگولن"

* به من گفت به خاطر بسپار نام کسانی را که با آنها جنگیده ای/ و بگو با کدام اسلحه زیباتر خواهی جنگید/گفتم من برای جنگ های کوچک تفنگ را انتخاب می کنم/ و برای جنگ های بزرگ زن را/"مهدی اشرفی"

* یک واژه ی روانشناسی هست به نام heartworm یا کِرم قلب به معنی رابطه ای که قادر به بیرون راندن آن از سرتان نیستید... ارتباطی که فکر می کنید مدّت ها قبل از خاطرتان رفته امّا هنوز هم به نوعی زنده و ناتمام است...

* چون عاشق را کسی بکارد/ معشوقه از آن برون تراود/"نظامی"