أماتَ الحُبُّ عُشّاقاً
وَ حُبُّک أنت أحیانی
************************
عشق چه بسیار عاشقان را به کشتن داد
حال آنکه عشق تو مرا زنده کرد
"فاروق جویده ترجمه ی خودم"
* عنوان پست از مولانا : عشق چو قربان کُنَدَم عید من آن روز بُوَد/ ور نَبوَد عید من آن، مرد نیَم بلک غَرَم (عید من آن روز باشد که جان بر سر عشق بنهم وگر چنین نباشد نامرد و خامم.(به بلوغ نرسیده ام) غر:جوان خام و ناشی در برابر مرد پخته و کاردیده...)
* این را هم بخوانید از ترجمه های سابقم هست :
وحیداً فی الجُبِّ لا أخوةَ لی
لا یعقوبَ لِیَبکینی
وَ لا زُلیخةَ لِتُراودینی
وَحدکِ بِئری وَ ذِئبی
ذبیحُکِ أنا
وَ لا دَمَ علی قَمیصی
***************************
تنها در چاه نه برادرانی دارم
و نه یعقوبی که بر من بگرید
و نه زلیخایی که مرا به سوی خویش بخواند
تنها تو چاه من و گرگ منی
من قربانی توام
بی آنکه خونی بر پیرهنم باشد
"زاهی وهبی ترجمه ی خودم"
//////////////////////////////////////
* هنوز زنده ام از عشق و هفت جان دارم که می شود بروم هفت بار قربانت/"حسین الهیاری"
* بر عشق گذشتم من، قربان تو گشتم من/ آن عید بدین قربان یعنی بنمی ارزد/"مولانای دوست داشتنی من"
* رفت حاجی به طواف حرم و باز آمد/ ما به قربان تو رفتیم و همانجا ماندیم/"میرنجات اصفهانی"
* نادان به عمارت بدن مشغول است/ دانا به کرشمه ی سخن مشغول است/ زاهد به فریب مرد و زن مشغول است/ عاشق به هلاک خویشتن مشغول است/"عرفی شیرازی"
* معشوق گفت چرا شکستی؟ گفت جهت آنکه تو بگویی چرا شکستی؟/ "شمس تبریزی"