بـالـا و پـائـیـن زیــاد مــی روم
بــرایــم غـصــه نـخــور و نـگــران نـبــاش ...
دخترم ... دختری که شبیه ِ هیچ کس نیست ! سعی نکن ؛ نمی شناسی اش ! حتی خودش هم از خودش سر در نمی آورد !
اصل ِ اردیبهشتم ... به تصویر کشیده شده لابلای کتاب های طالع بینی ! به همان وضوح و به همان گنگی... مچاله! با خروارها چین و چروک، که لابلایشان می توان نفس کشید و زندگی کرد! مزه مزه اش کرد... خودش را... زندگی اش را...ایـنـجـا دروغ بـه خـورد ِ کـسـی نـمـی دهـم .... بـاور نـداری صفحه را ببـنــد و بــرو!!
ادامه...