"زنانگی های یک زن"

"پشت این پنجره یک نامعلوم نگران من و توست"

"زنانگی های یک زن"

"پشت این پنجره یک نامعلوم نگران من و توست"

"تاریخ هیچ جنگی را فراموش نمی کند/ من هم چشم های تو را"


لَو خَرَجَ المارِدُ مِن قُمقُمَةٍ

وَ قالَ لی: لَبَّیک

دقیقةٌ واحدةٌ لَدَیکَ

تَختارُ فیها کُلَّ ما تُریدُهُ مِن قِطَعِ الیاقوتِ و الزُّمُرُّدِ

لَإختَرتُ عَینَیکِ بِلاتَرَدُّدٍ

*****************************

اگر غول چراغ جادو از چراغ بیرون می آمد

و به من می گفت آرزو کن تا برآورده کنم

یک دقیقه فرصت داری

تمام یاقوت و زمرّدهایی را که می خواهی انتخاب کنی

بی شک چشمان تو را انتخاب می کردم...

"نزار قبّانی ترجمه ی خودم"



* عنوان پست از مهران رمضانیان

* چشم هایت؟/ دل من؟/ کار خدا یا قسمت؟/ و در این غائله تشخیص مقصّر سخت است/"علی صفری"

* آروین دیوید یالوم چقدر درست اشاره می کند: سوگ، بهایِ جرأتِ دوست داشتن دیگران است...

* این را هم بخوانید:

نِسیانُکِ یُشبهُ نِسیانَ إسمی

الامرانِ مُستَحیلانِ...

***********************

فراموش کردنت به فراموش کردن اسمم می ماند

هر دو کار غیر ممکن اند...

"نزار قبّانی ترجمه ی خودم"

* فراموش کردن کسی که او را دوست داری مثل به خاطر آوردن کسی ست که هرگز او را ندیدی/"برتولت برشت"

* یک ساعت عشق صد جهان بیش ارزد/"مولانا"

* منم آن مصیبتی که به دلِ تو وارد آمد/ که فقط امیدوارم غم آخر تو باشد/"یاسر قنبرلو"

* اگر از راه دور به کسی عشق نورزیده اید اصلا ادّعای عشق و عاشقی هم نکنید/"جمال ثریّا"  ازدمیر آصف هم تقریبا شبیه جمال ثریّا گفته: و بعضی وقتها دوست داشتن، حیاتی دیگر است! زنده نگه داشتن کسی درونت حتّی با وجود این فاصله های دور...

* خنجر.... داشت/ زخم.... کاشت/ دل.... برداشت/ داشت.. کاشت... برداشت.../ مزرعه را سوزاند و رفت/"کوروش نامی"

* هزار بار دلم سوخت در غمی مبهم/ دلیل سوختنش هر هزار بار یکی ست/"حامد عسکری"

* شکسپیر در یک از نامه هایش به معشوقش می گوید: زندگی برای اینکه دوستت داشته باشم خیلی کوتاه است/ قول می دهم در زندگی بعدی هم به دنبالت بگردم... حرف شکسپیر این شعر روزبه سوهانی را به یادم آورد: یک زندگی کم است ...! برای آن‌که تمام شکل‌های دوستت دارم را با تو در میان بگذارم ... می‌خواهم هر صبح که پنجره را باز می کنی ، آن درخت روبه‌ رو من باشم ... فصل تازه من باشم ...آفتاب من باشم ...استکان چای من باشم ...و هر پرنده ای که نان از انگشتان تو می‌گیرد ... یک زندگی کم است ...! برای شاعری که می‌خواهد در تمام جمله ها دوستت داشته باشد ...!

* عشق تو اینگونه نوعی زندگی به من می بخشد که یک ساعت و یک روز و ماه و یک فصل از همه ی عاشقان بیشتر دارد/"شیرکو بیکس"

* تکلیف عشقتان را از همان ابتدا روشن کنید، افتادن از طبقه ی اوّل زخمیتان می کند ولی سقوط از طبقه ی دوازدهم شما را خواهد کُشت/"فرزانه صدهزاری"

* درد دل را مجو دوا ز طبیب/ بِه نگردد مگر به بوی حبیب/"عراقی"

* حصار دل که شاهانند در تسخیر آن عاجز/ تو زیبا دلستان بِستان تو رعنا پادشه بشکن/ اگر در وادی عشقت دل از ظلمت کِشد لشگر/ شُکوهِ لشگر دل را به زورِ یک نگه بشکن/"محتشم کاشانی"

* تا زنده ایم یادِ لبش بر زبان ماست/ ذکرش دوای درد دل ناتوان ماست/ گیرم که مِهرِ او ز دل خود برون برم/ این درد را چه چاره که در مغز جان ماست/"اوحدی مراغه ای"

* مست توام چه می دهی باده به دست مستِ خود؟/ بوسه بده که نشکند باده خمار مست تو/ تا به کنون اگر سرم داشت هوای دیگری/ دست بیار، تا از آن توبه کنم به دست تو/"اوحدی مراغه ای"

* به حُسن تو نباشد یار دیگر/ درآ ای ماه خوبان بار دیگر/ مرا غیر تماشای جمالت/ مبادا در دو عالم کار دیگر/ به یک خانه دو بیمارند و عاشق/ منم بیمار و دل بیمار دیگر/"مولانای من"  به به کیف کردم :-)