أمّا الفُؤادُ فَحسبی أنتَ ساکِنُهُ
وَ صاحِبُ البَیتِ أدری بِالّذی فیهِ
*****************************
تو در قلبم ساکنی و همین برای من کافی ست
و صاحب خانه بهتر می داند که در خانه کیست
"حسین بن منصور حلاج ترجمه ی خودم"
* عنوان پست از مولانا
* نه از سرم می افتی نه از چشمم/ کجای دلم نشسته ای که جایت انقدر امن است؟/"نسترن وثوقی"
* رفتی ولی کجا ؟ که به دل جا گرفته ای ../ دل جای توست ، گرچه دل از ما گرفته ای/ ترسم به عهد خویش نپایی و بشکنی/ آن دل که از منش به تمنّا گرفته ای/ ای نخل من که برگ و برت شد ز دیگران/ دانی کز آب دیده ی من پا گرفته ای ؟/ ای روشنی دیده! ببین اشک روشنم/ تصمیم اگر به دیدن دریا گرفتهای/ بگذار تا ببینمش اکنون که می روی/ ای اشک از چه راه تماشا گرفته ای/ خارم به دل فرو مکن ای گل به نیشخند/ اکنون که روی سینه ی او جا گرفتهای/ گفتی صبور باش به هجرانم اطهری/ آخر تو صبر زین دل شیدا گرفتهای/"علی اطهری کرمانی"
* هر کسی رفت از این دل به جهنّم امّا/ تو نباید بروی از دل من می فهمی؟/ "مجتبی سپید"
* از دیده افتادی ولی از دل نرفتی/"هوشنگ ابتهاج"
* ضَع یَدَک علی صَدری/ هل تَشعُرُ بِک؟/ دستت را بر سینه ام بگذار خودت را حس می کنی؟/"دیوارنوشته ی عربی ترجمه ی خودم"
* گفتی که از نهان دلت باخبر نی ام/ تو در دلی کدام نهان بر تو فاش نیست؟/ "طالب آملی"
* تا درون آمد غمش از سینه بیرون شد نفس/ نازم این مهمان که بیرون کرد صاحب خانه را/" فروغی بسطامی"
* در سرم تویی در چشمم تویی در قلبم تو/ من عکس دسته جمعی توأم/" جلیل صفربیگی"
* آنقدر در دلم هستی/ که حتّی دیگر به ذهنم هم نمیرسی/ "جمال ثریا"
* گهی بر سر، گهی در دل، گهی در دیده جا دارد/ غبار راه جولان تو با من کارها دارد/"بیدل دهلوی"
* یک نفر پرسید آخر عشق چیست؟/ گفتمش آتش به خرمن دیده ای؟/ عشق هم قلب تو را آتش زَنَد/ گفت حق با تو چه خوش سنجیده ای/ "زهرا مولوی"
* هرچه کنم نمی شود تا بروی تو از دلم/ از تو فرار می کنم باز مقابلم تویی/"طارق خراسانی"
* سال هاست که تو را به دل آورده ام/ امّا به دست نه/"مریم قهرمانلو"
* سنگ هم عاشق شود گوهر صدایش می کنند/ در دل معشوق اگر باشی اسیری بهتر است/ "ایمان فرقانی"
* خدا یک شب تو را در سینه ی من زاد، باور کن/ یقینی در گمان پیچید و دستم داد، باور کن/ تو مثل هر چه هستی در درون من نمی گنجی/مرا ویرانه کردی خانه ات آباد! باور کن/ اگرچه بر دلم بارید طوفان عظیم شک/ پلی بین دل ما بود از پولاد، باور کن/ نمی فهمم زبان واژه های آتشینت را/ رهایی مثل یک آشوب، یک فریاد باور کن/ تو از نسل عقیم گریه های رفته از یادی/ که تنهایی تو را در چشم هایم زاد، باور کن./"عبدالجبار کاکایی"
* تا در دل من عشق تو اندوخته شد/ جز عشق تو هرچه داشتم سوخته شد/"مولانا"
* اگر تنظیم ساعت زیستی بدنتان به هم خورده و دچار اختلالات خواب، عدم تمرکز و احساس خستگی زیاد و ... هستید احتمال اینکه مثل من از کمبود ویتامین D رنج ببرید زیاد است. این هم با مراجعه به پزشک و انجام یک آزمایش خون مشخص می شود... بهترین راه جذب ویتامین D هم قرار گرفتن در معرض آفتاب است امّا نه به مدت طولانی. کمتر از ضد آفتاب استفاده کنید و مواد غذایی که حاوی ویتامین D هستند را در برنامه ی غذاییتان بگنجانید. دکتر کی بودم من؟ :-)
* پسر همسایه ی مان اسمش امیرمحمد است 5 سالش هست و از آن دوچرخه های 4 چرخ دارد که من هم در 5 سالگی داشتم همیشه هم دوچرخه اش توی حیاط پشت ماشین من افتاده. مرا خاله ژاپنی صدا می زند. صبح ها که دارم از در حیاط بیرون می آیم لب پنجره ی هالشان ایستاده و پرده را کنار زده و برای من دست تکان می دهد من هم برایش بوق می زنم همین حرکت موقع برگشت من از سر کار هم تکرار می شود. دقیق تر از همسر من آمار ورود و خروج مرا دارد. همسایه ی طبقه ی اوّل ما هستند و صبح ها که دزدگیر ماشینم را می زنم می آید پشت پنجره ، موقع برگشت هم وقتی نزدیک خانه شدم و ریموت در را زدم صدای بالا رفتن در را می شنود و می آید پشت پنجره. من هم به این صحنه عادت کردم . اگر دو روز پشت سر هم نبینمش از مادرش جویای احوالش می شوم و مادرش هم معمولا می گوید :"رفته خونه ی عزیزش" دیروز مادرش به من می گفت" امیرمحمد به من گفت به خاله ژاپنی بگو یه دختر بیاره شبیه خودش من باهاش ازدواج کنم" فکر کنم این پسر همان است که قرار است پاشنه ی در خانه ی ما را بکند و هر روز به بهانه ی اینکه مامانم گفته گوجه دارید؟ بیاید دم در خانه ی ما و دختر مرا تور کند :-)
* همچنان بی خوابی...