"زنانگی های یک زن"

"پشت این پنجره یک نامعلوم نگران من و توست"

"زنانگی های یک زن"

"پشت این پنجره یک نامعلوم نگران من و توست"

" قطار سوت کشید و به راه افتاد/ همه گوششان را گرفتند/ من قلبم را.../"

کُنتُ أعرِفُ مُنذُ البِدایةِ

أنَّ کُّلَّ حُبٍّ کبیرٍ 

هُوَ مَشروعُ فِراقٍ

********************

از همان ابتدا می دانستم 

که  همانا هر عشق بزرگی 

طرحی ست برای جدایی

"غسّان کنفانی ترجمه ی خودم"



* عنوان پست از مژده محمدیان

*  هر زمان می دیدمش نبض زمان می ایستاد/ آنچنانی که زبانم در دهان می ایستاد/ هر مژه مانند تیری بود ابرویش کمان/ پلک برمی داشت تیری در کمان می ایستاد/ عشق او از دل به عمق استخوانم رفته بود/ باز هم ای کاش توی استخوان می ایستاد/ کاش می مردم ولی هرگز نمی دیدم که او/ پیش چشم من کنار دیگران می ایستاد/ حرف از رفتن که می زد او نه تنها قلب من/ قلب هر گنجشک توی آسمان می ایستاد/ وقت رفتن حال من را باد می دانست چون/ کشتی اش می رفت امّا بادبان می ایستاد/ او خودش هم حال من را خوب می دانست کاش/ کاش با آن حال می گفتم بمان، می ایستاد/"کاوه احمدزاده"

* عشق هایی که می میرند چه می شوند؟/ طوفان هایی که آرام می گیرند چه می کنند؟/ ابرهای مُرده/ دریاهای مُرده/ بادهای مُرده را کجا دفن می کنند؟/ اگر همه ی خاطرات تلخی که به سختی از یاد برده ایم/ یک شب با هم به شهر حمله کنند ما چه کنیم؟/ "رؤیا شاه حسین زاده"

* تو با این دلنشینی کِی توانی رفت از یادم؟/ غباری کز تو در خاطر نشیند، دیر برخیزد/" بیگانه ی نیشابوری"

* در جهانی که عشق ممنوع است/ عاشقت می شوم خودآزاری ست/"سیّد احمد حسینی"

من آن درسم که روز امتحانش را نمی دانی/ همان آهنگ زیبا که زبانش را نمی دانی/ مرا حل کرده ای پاسخ بدست آورده ای امّا/ از این ارقام طولانی یکانش را نمی دانی/ نمازی بود در شهری میان راه دلبستن/ وضو داری ولی وقت اذانش را نمی دانی/ مرا چون عید فطری دوست داری،مشکلت اینجاست/ به این عیدی که دل بستی زمانش را نمی دانی/ محبّت کافه ای شیک و تماشایی ست در تهران/ که وصفش را شنیدی و نشانش را نمی دانی/ به خاطر داشتی من را شبیه شعری از حافظ/ که ترکیب درست واژگانش را نمی دانی/"سعید صاحب علم"

* از بین تمام ضمایری/ که در کودکی آموختم/ تنها دلم برای" تو" تنگ می شود/"مهدی حبیبی"

* ما هیچ کس را به طور تصادفی انتخاب نمی کنیم، بلکه ما فقط با آنهایی ملاقات می کنیم که از قبل در ناخودآگاه ما حضور داشتند/"زیگموند فروید"

* گل به گل، دریا به طوفان، من به انسان مبتلا/ من به انسان مبتلا، انسان به نِسیان مبتلا/"علی اکبر یاغی تبار"(نسیان یعنی فراموشی)

* در اوّل شراب غم انگیزم/ در آخر شراب غم انگیزم/ از من نخواه شور هم آغوشی/ من در رختخواب غم انگیزم/"سیّد مهدی موسوی"

* غمگینم و این هیچ ربطی به خیابان ولی عصر ندارد/ که درختانش سال هاست مرا از یاد تو برده اند/ غمگینم و این هیچ ربطی به تو ندارد/ که پسر همسایه ام نبودی/ تا هر صبح پنجره را باز کنم/ بی آنکه جواب سلامت را بدهم با بنفشه ای در گیسوانم/ کاش به زنی که عاشق است می آموختند چگونه انتقام بگیرد/ غمگینم که عشق این همه مهربان است/"مژگان عباسلو"

* این را هم بخوانید:  مِن أیِّ حَنانٍ حُزنُ عَینِک؟/ اندوه چشمانت از کدام مهربانی ست؟/ "مظفر النواب ترجمه ی خودم"

* می شود سخت ترین مسأله آسان باشد/ پشت هر کوچه ی بن بست خیابان باشد!/ می شود حال بدِ ثانیه ها خوب شود/ شهر هم غرقِ هماغوشی باران باشد/ گیرم این عشق -که آتش زده بر زندگی ات-/ بعد جان کندنِ تو شکل گلستان باشد!/ گیرم این دفعه که برگشت، بماند...نرود!/ گیرم از رفتنِ یکباره پشیمان باشد/ بعد شش ماه به ویرانه ی تو برگردد/ تا درین شعر پر از حادثه مهمان باشد/ فرض کن حسرتِ پاییز، تو را درک کند/ روز برگشتنِ او "اولِ آبان" باشد!/ بگذر از این همه فرضیه، چرا که دل من/ مثل ریگی ست که در کفش تو پنهان باشد/ "امید صباغ نو"

* باز پاییز و خیابان و من و ای کاش تو/ لحظه های مهر و آبان و من و ای کاش تو/ چشم های تا سحر بیدار با حسّی غریب/ پرسه های زیر باران و من و ای کاش تو/ ازدحام توی مترو، پچ پچی از هر طرف/ ایستگاهی رو به پایان و من و ای کاش تو/ کافه ی دنجی و میزی و صدای چاوشی/ سرفه و سیگار و فنجان و من و ای کاش تو/ آن جوان که می زند گیتار، یادم رفته بود/ ضلع غربی، دور میدان و من و ای کاش تو/ کوچه های ساکت و تاریک امّا منتظر/ شورش آن عشق پنهان و من و ای کاش تو/ یک شبِ تبدار دیگر عطر آغوشت کجاست؟/ مستی و حال پریشان و من و ای کاش تو/ شعر می خوانم برایت حالم اصلا خوب نیست/ گوشه ای در بام تهران و من و ای کاش تو.../"محمودرضا خرازی فرد"

* من برگ بازمانده ی پاییز سابقم/ تو سنگ فرش کوچه ی برباد رفته ای/ با زائران صومعه ی کاج در پیِ/ آوازهای کولی از یاد رفته ای/ سهم مرا غیاب تو از چارفصل سال/ بن بست های کوچه ی تاریک می کند/ از شاخه ناامیدم و از مرگ ناگزیر/ آیا خزان مرا به تو نزدیک می کند؟/"احسان افشاری"

* بچه که بودم/ پاییز با روپوش سرمه ای از راه می رسید/ بزرگتر که شدم/ پسر همسایه بود/ سربازی که اسمم را توی کلاهش نوشته بود/ مادرش می گفت: گروهبان جریمه اش کرده که هفت شب کشیک بدهد/ آن وقتها دوستت دارم را نمی گفتند/ کشیک می دادند.../"رؤیا شاه حسین زاده"

* صبح امروز خبری خوش می رسد/ تو خواب مرا دیدی/"پل الوار"

* گفتم مگر به خواب ببینم خیال دوست/ اینک علی الصباح نظر بر جمال دوست/"سعدی"

* من هنوز گاهی یواشکی خواب تو را می بینم/ یواشکی نگاهت می کنم/ صدایت می کنم/ بین خودمان بماند/ امّا من هنوز تو را یواشکی دوست دارم/"ناظم حکمت"

* هشیار سری بود ز سودای تو مست/ خوش آنکه ز روی تو دلش رفت ز دست/ بی تو همه، هیچ نیست در مُلک وجود/ ور هیچ نباشد چو تو هستی، همه هست/"سعدی"

* من عاشقی از کمال تو آموزم/ بیت و غزل از جمال تو آموزم/ در پرده ی دل خیال تو رقص کند/ من رقص خوش از خیال تو آموزم/"مولانا"

* تنهایی.../ به تنهایی هم می تواند دخل آدم را بیاورد/ چه برسد به اینکه دست به یکی کند با غروب/ دست به یکی کند با جمعه/ با پاییز...!/"رؤیا شاه حسین زاده"

* با همچون منی از دلتنگی نگویید/ من خود غربت غروب بارانی جمعه های پاییزم/"طاهره اباذری هریس"

تمامِ روزهای هفته سر درگم ام‎ / غروب جمعه که می شود‎/ سر از دلتنگی در می آورم/"نسترن وثوقی"

* همه ی روز های هفته فردند/ جمعه امّا/ دو نفر است/ یکی دلت را می فشارد/ یکی گلویت را/ با جمعه ها کنار آمدیم امّا/ روزهای قرمز این سررسید را چه کنیم؟/ شنبه ای را که جمعه است/ یکشنبه ای را که جمعه.../"رؤیا شاه حسین زاده"

* امروز خیلی جمعه بود جمعه تر از همه ی جمعه های تاریخ تمام امروز را در خانه ماندم و فیلم تماشا کردم ...

* عشق کارِ نازکان نرم نیست/ عشق کار پهلوان است ای پسر/"مولانا"

* همین...