"زنانگی های یک زن"

"پشت این پنجره یک نامعلوم نگران من و توست"

"زنانگی های یک زن"

"پشت این پنجره یک نامعلوم نگران من و توست"

"عیدِ من با غم دیدار تو آخر شد و باز/ سیزده با هوست سبزه به هم می بافم"


کُلُّ الطُّرُقِ تُؤَدّی إلیکِ

حتّی تِلکَ الّتی سَلَکتُها لِنِسیانِکِ

****************************************

همه ی راه ها به تو ختم می شوند

حتّی آنهایی که برای فراموش کردنت پیموده ام

"محمود درویش ترجمه ی خودم"



* عنوان پست از پروانه حسینی

* هر کس به تماشایی رفتند به صحرایی/ ما را که تو منظوری خاطر نرود جایی/ " سعدی"

* سیزده را همه عالم به در امروز از شهر/ من خود آن سیزدهم کز همه عالم بدرم/"شهریار"

* سبزه ها را گره زدم به غمت/ غمِ از صبر، بیشتر شده ام/ سال تحویل زندگیت به هیچ/ سیزده های در به در شده ام/ سفره ای از سکوت می چینم/ خسته از انتظار و دوری ها/ سال هایی که آتشم زده اند/ وسط چارشنبه سوری ها/ بچه بودم... و غیر عیدی و عشق/ بچه ها از جهان چه داشته اند؟!/ در گوشم فرشته ها گفتند/ لای قرآن «تو» را گذاشته اندخواستی مثل ابرها باشی/ خواستم مثل رود برگردی/ سیزده روز تا تو برگشتم/ سیزده روز گریه ام کردی/ ماه من بود و عشق دیوانه/ تا که یکدفعه آفتاب آمد/ ماهی قرمزی که قلبم بود/ مُرد و آرام روی آب آمد/ پشت اشک و چراغ قرمزها/ ایستادم! دوباره مَرد شدم/ سبزه ای توی جوی آب افتاد/ سبز ماندم اگرچه زرد شدم/ و إنْ یکادی که خواندم و خواندی/ وسط قصّه ی درازی ها!!باختم مثل بچه ای مغرور/ توی جدّی ترین بازی ها/ سبزه ها را گره زدم اما/ با کدام آرزو؟ کدام دلیل؟/ مثل من ذرّه ذرّه می میرند/ همه ی سال های بی تحویل/ "سید مهدی موسوی"

* موهایم را می بافی/ به آرزوهایم گره کور می زنی/ حالا تو بهار را تا سیزده بشمار/ من بهار را در آخرین سطر همین شعر به در می کنم/ " تکتم آقابالا زاده"

* عاشقی که گاهی فراموش نکند/ از آکندگی/ انباشتگی/ و فشار حافظه خواهد مُرد/"رولان بارت"

* مرورِ عکس تو زیباترین یقین من است/ همیشه یادِ تو در چشمِ دوربین من است/ ببین منم زن رسمی، زن محافظه کار/ همیشه گفتن اسم تو نقطه چین من است.../"مریم جعفری آذرمانی"

* هر انسانی که نمی توانم دوستش بدارم سرچشمه ی اندوهی ست ژرف برای من/ هر انسانی که روزی دوستش داشته ام و دیگر نمی توانم دوستش بدارم/ گامی ست به سوی مرگ برای من/ آن روز که دیگر نتوانم کسی را دوست بدارم خواهم مُرد/ ای شمایان که می دانید شایسته ی عشق منید/ مراقب باشید/ مراقب باشید/ تا مرا نشکنید/"ژئو بگزا"

* بردن اسم تو آنقدر دهانم را شیرین می کند/ که مورچه ها بعد مرگ نامت را از زبانم بگیرند و به لانه ببرند/ می ترسم بمیرم و کسی تو را نشناسد/ و نداند این همه دیوانگی در درخت پرتقال برای که بود/ بردن نام تو که قتل نیست/ دزدی نیست/ نام تو نام توست/ غمی در حروف الفبا/"جواد گنجعلی"

* روزی که سر زلف تو بر شانه ی من بود/ جذّاب ترین جای جهان خانه ی من بود/ ای نیمه ی گمگشته ی من عطر تنت کو؟/ گرگ دهن آلوده شدم پیرهنت کو؟/"احسان افشاری"

* تو در عالم نمی گنجی ز خوبی/ مرا هرگز کجا گُنجی در آغوش؟/"سعدی"

* مذهب باید از انسان موجودی صبورتر، مهربانتر، آزادتر و دلیرتر بسازد. اگر مذهبی نتوانست این کار را انجام دهد چیزی جز شر و پلیدی و حقّه بازی نیست/"آلبرت انیشتین"

* دوزخ از تیرگی بخت درون من و توست/ دل اگر تیره نباشد همه دنیاست بهشت/"صائب تبریزی"

* و چشم های تو/ همان کافه ی دنجی ست که قهوه هایش/ حرف ندارد/"سوسن درفش"

* آنقدر جای خالیت اینجاست که کنارم دراز می کشد/ برایم قصّه می گوید/ سر بر شانه ام می گذارد/ و گاه با هم گریه می کنیم/ آنقدر به نبودنت عادت کرده ام که اگر یک روز بیایی/ دلم برای جای خالی ات تنگ می شود/"چیستا یثربی"

* یک سخن قدیمی سامورایی می گوید: درباره ی خودت حرف بدی نزن چون به گوش جنگجوی درونت می رسد و به آن عمل می کند...

* کِی غم خورَد آنکه با تو خرّم باشد/ ور نور تو آفتاب عالم باشد/ اسرار جهان چگونه پوشیده شود/ بر خاطر آنکه با تو مَحرم باشد/"مولانا"

* سیزده نَه در...