"زنانگی های یک زن"

"پشت این پنجره یک نامعلوم نگران من و توست"

"زنانگی های یک زن"

"پشت این پنجره یک نامعلوم نگران من و توست"

"لرزه انداز است تن پوش سپید مخملت/ انزلی برف آمده؟ یا قوی تالابش تویی؟؟!!"

جَمیلةً انتِ کَأُغنیَةٍ ترکیةٍ

أَحبَبتُها 

وَلکنّی لَم أَفهَمها

*************

تو زیبایی مثل ترانه ای ترکی

 که دوستش دارم

 اما نمی فهممش

"دیوارنوشته ترجمه ی خودم"


* عنوان پست از شهراد میدری: شب چه زیبا می شود وقتی که مهتابش تویی / تا مونالیزاترین لبخند ِ در قابش تویی / عشق از چشمان ِ تو باید نگهداری کند/ سرمه کوب ِ نسـخه ی ِ خطی ِ نایابش تویی / مثل ِ قرص ِ ماه در لیوان ِ آب ِ آسمان / شب که آرام است یعنی قرص ِ اعصابش تویی / نم نم ِ سنتور ِ باران کوک با چشمان ِ توست/ پلک برهم میزند هر نت که مضرابش تویی / لرزه انداز است تن پوش ِ سپید ِ مخملت / انزلی برف آمده یا قوی ِ تالابش تویی؟ / تا ابد خدمتگزار ِ ناز کردن های ِ توست /هرکسی که دختر ِ مغرور ِ اربابش تویی / ابن سیرین هم ندیده سیر در خوابش تو را / هر که شد دیوانه ات تعبیر ِ بی خوابش تویی / رستم از داغ ِ اساطیری ِ تو دلخون ِ عشق / تا شقایق هست یعنی زخم ِ سهرابش تویی / با تو بودن آرزویی تا ابد شاید محال / خوش بحال ِ هرکسی دلتنگ و بی تابش تویی / برگ های ِ دفترم یک دهکده انگور شد/ هر غزل که می سرایم خوشه ی ِ نابش تویی...

* تجربه به ما می آموزد/ که عشق/ آن نیست که به هم خیره شویم/ عشق آن است که هر دو به یک سو بنگریم/ "آنتوان دوسنت اگزوپری"

* از کنار مقبره ای می گذشتم/ که روی آن نوشته بود/ اینجا آرامگاه مردی راستگو و سیاستمداری بزرگ است/ این اولین بار بود/ که می دیدم/ دو نفر را در یک قبر دفن کرده اند/ "وینستون چرچیل" 

* افسردگی/ بهایی است که انسان برای شناخت خویش می پردازد/ هرچقدر عمیق تر به زندگی بنگری/ به همان اندازه عمیق تر رنج می کشی/ "آروین یالوم"

* برای زن ها/ میوه چیدن از شاخه های بلند لذت خاصی دارد/ برای همین است که وقت بوسیدن/ روی پنجه آمدن را از خود بوسه بیشتر دوست دارند/ "رسول ادهمی"
* روی زمین اگر کاغذ مچاله می دید/ بر می داشت/ می گفت همیشه نامه هایی که مردم نمی فرستند/ خواندنی تر است/ "رسول ادهمی"
* تلفیق دو عطر... زندگی یعنی این/  لبخند دو چتر... زندگی یعنی این/ پاییز برای عشق فصل خوبی ست/ نقطه سر خط زندگی یعنی این../ "امید صباغ نو" 
* از بس که خدا عاشق نقاشی بود/ هر فصل به روی بوم یک چیز کشید/ یک بار ولی گمان کنم شاعر شد/ یک گوشه ی دنج رفت و پاییز کشید/ "شهراد میدری"
* در زندگی هر کسی/ لحظه ای هست که در مسیر اندوه و افسوس قرار می گیرد./آن وقت/ یک راه برای عبور وجود دارد: کتاب، کتاب و کتاب را فراموش نکن/ در آن لحظه ی شگفت انگیز/ "هاوارد بارکر"
*باشد که حافظه ام را از دست بدهم/ و از همه ی پل های در حال فرو ریختن عبور کنم/ اما همچنان می خواهم تو را ببینم/ "احمدرضا احمدی"
* گاهی/ یک پیراهن چهارخانه ی مردانه هم حتا/ می تواند/ خانه ی آدم باشد/ که دلتنگی هایت را در جیبش بریزی/ و دگمه هایش را برای همیشه ببندی./ "رویا شاه حسین زاده"
* تو رنگ می‌دهی/ به لباسی که می‌پوشی/ بو می‌دهی/ به عطری که می‌زنی/ معنا می‌دهی/ به کلمه‌های بی‌ربطی که شعرهای من می‌شوند …/ "ساره دستاران"
* دنیا بیستون است،اما فرهاد ندارد؛ و آن تیشه هزار سال است که در شکاف کوه افتاده است.مردم می آیند و می روند،اما کسی سراغ آن تیشه را نمی گیرد. دیگر کسی نقشی بر این سینه ی سخت و ستبر نمی کند. دنیا بیستون است و روی هر ستون، عفریت های فرهاد کش نشسته است. هر روز پایین می آید و در گوشت نجوا می کند که شیرین دوستت ندارد؛ و جهان تلخ می شود. تو اما باور نکن. عفریت فرهاد کش دروغ می گوید. زیرا که تا عشق هست، شیرین هست. عشق اما گاهی سخت می شود، آن قدر سخت که تنها تیشه از پس آن بر می آید. روی این بیستون ناساز و ناهموار گاهی تنها با تیشه می توان ردی از عشق گذاشت؛ و گرنه هیچکس باور نمی کند که این بیستون فرهادی داشت. ما فرهادیم و دیگران به ما می خندند. ما فرهادیم و می خواهیم بر صخره های این دنیا، جویی از شیر و جویی از عسل بکشیم؛ از ملکوت تا مغاک. عشق، شیر، عشق،... نه در دست شیرین که در دستان خسرو است. خسرو ما اما خداوند است/ "عرفان نظرآهاری"
* اگر "هنوز" فاصله ای هست میان من و تو/ بگو "هنوز" را بردارم/ "اگر" فاصله ای هست میان من و تو/ بگو "اگر" را بردارم/ "فاصله ای" هست میان من و تو/ بگو "فاصله" را بردارم/ تو بگو/ فقط بگو/ " مجتبی هاشمی زاده"
* عشق داغی است که مرهم نکند پنهانش/ چند بر چهره ی خورشید بمالی گِل را؟/ "صائب تبریزی"
* گرفتم سهل سوز عشق را اول، ندانستم / که صد دریای آتش از شراری می شود پیدا/ "صائب"
* عشق را همان اندازه می توانی پنهان کنی که سرفه را/ "تون هرمانز"
* خودم کمتر از تو نفس می کشم/ که سهم هوامو ببخشم به تو/ "افشین مقدم"
* گفتیم عشق را به صبوری دوا کنیم/ هر روز عشق بیشتر و صبر کمتر است/ "سعدی"
* لب های تو لب نیست! عذابی ست الهی / باید که عذابی بچشم گاه به گاهی!/ "میثم قاسمی"
* زیباترین آدم هایی که می شناسیم کسانی هستند که شکست، رنج، مبارزه و خسران را شناخته و راه خود را از اعماق یافته اند. این افراد قدردان زندگی اند و نسبت به آن حساسیت و درکی دارند که آنها را از همدردی، مهربانی و عشقی عمیق سرشار می کند. آدم های زیبا اتفاقی به وجود نمی آیند/ "الیزابت کوبلر راس"
* تفاوت بین خیال و واقعیت؟ خیال حس بهتری به انسان می دهد/ "تام کلنسی"
* حقیقت، فاحشه نیست که بازوان خود را به گردن هر بی سروپایی بیاویزد، برعکس زیباروی مستوره ای است که حتی مردی که همه چیزی را فدای او کند باز نمی تواند از دست یافتن به او اطمینان خاطر داشته باشد./ "آرتور شوپنهاور"
* ظالمانه ترین کار در حق کسانی که وارد زندگیمان می شوند این است که بخواهیم با آنها جای خالی قبلی ها را پر کنیم/  "فریدون فرخزاد"
* با دلبر دیوانه بگویید بیاید/ دیوانه چو دیوانه ببیند خوشش آید/ "خیام"
* گاه دلسوز است و گاهی سخت می سوزاندم/ عشق گاهی مادر است و گاه هم  نامادری/ "حسین دهلوی"
تلفن هنوز ادای تو را در می آورد/ می رقصد و صدای تو را در می آورد/ تلفن کبوتری ست که از راه می رسد/ و از سرم هوای تو را در می آورد/ ما دو عروسکیم نخ جفتمان یکی ست/ اعضای من ادای تو را در می آورد/ یک روز شوهر تو مرا حدس می زند! / از جیبم عکس های تو را در می آورد.../ تو نیستی و من به خودم زنگ می زنم/ اما زنی صدای تو را در می آورد.../"شهرام میرزایی"
* تا روی نکو دیدم آرام ز کف دادم/ سرمایه ی عمرم شد صاحب نظری عمری/ "سیمین بهبهانی"
* از تو وفا نخیزد، دانی که نیک دانم/ وز من جفا نیاید، دانم که نیک دانی/ "خاقانی"
* بس که این زندگی تلخ مرا داد عذاب / بخدا ای اجل از حسرت مُردن، مُردم !/ "ابوالقاسم حالت"
* با نگاهی , تبسمی , حرفی.../ در بیاور مرا از این تردید/ ای نگاهت محصل شیطان!/ اخم هایت معلم دینی!/ "غلامرضا طریقی"
* شتابت چیست ای جان از تنم خواهی برون رفتن؟/ دمی از جسم من بیرون مرو  شاید که یار آید.../ "هاتف اصفهانی"
* به لبم رسیده جانم، تو بیا که زنده مانم/ پس از آن که من نمانم، به چه کار خواهی آمد؟/ "امیر خسرو دهلوی" 
* شد ز تو زهر خوردنم مایه ی رشک عالمی/ بس که به شوق میکشم این مِی ناگوار را/ "وحشی بافقی"
* شدی به خواب و بهم ریخت خیل مژگانت/ گشای چشم و جدا کن سپاه ناز از هم../  "عباس صبوحی قمی"
* دو چشم مست تو ، خوش می کشند ناز از هم/ نمی کنند دو بد مست ، احتراز از هم/ تو در نماز جماعت مرو که می ترسم/ کُشی امام و بپاشی صف نماز از هم/  "عباس صبوحی قمی"
* روزی حکایت دل می گـویمش سـراسـر/ گر خوانَدَم، کند لطف ، ور رانَدَم، چه زیباست/ "عابر طالقانی"
* چه خوش است در فراقی همه عمر صبر کردن / به امید آن که روزی به کف اوفتد وصالی/ "سعدی"
* امشب از پیش من شیفته دل، دور مرو / نور چشم منی، ای چشم مرا نور،مرو/ دیگری از نظرم گر برود باکی نیست / تو، که معشوقی و محبوبی و منظور، مرو/ خانه‌ی ما چو بهشتست به رخسار تو حور / زین بهشت، ار بتوانی، مرو، ای حور، مرو/ امشب از نرگس مخمور تو من مست شوم / مست مگذار مرا امشب و مخمور مرو/ عاشق روی توام، خسته‌ی هجرم چه کنی؟ / نفسی از برِ این عاشق مهجور مرو/ دل رنجور مرا نیست به غیر از تو دوا/ ای دوای دل ما، ار سرِ رنجور مرو/ اوحدی چون ز وفا خاکِ سر کوی تو شد/ سرکشی کم کن و از کوی وفا دور مرو/ "اوحدی مراغه ای"
* عطرها بی رحم ترین عناصر زمینند. بی آنکه بخواهی، تو را می برند تا قعر خاطراتی که برای فراموشیشان ،تا پای غرور جنگیدی.../ " آنا گاوالدا" 
* سعی کنید آنچه را که دوست دارید به دست آورید./ وگرنه زمانی خواهد رسید که ناچارید آنچه را به دست آورده اید،دوست داشته باشید.../ "جورج برنارد شاو"
* فکر می کردم آدم ها همان طور که آمده اند، می روند. نمی دانستم که نمی روند، می مانند. اثرشان می ماند حتی اگر همه چیزشان را هم با خودشان بردارند و بروند.../ "فریبا وفی / رویای تبت"
* مردم می گویند که درد کشیدن آدم را شریف و پاک میکند؛این یک دروغ است،درد فقط آدمی را بی رحم میکند!!/ "کتاب پیروزی عشق- سامرست موام"
* صداقت ممکن است دوستان زیادی به تو ندهد اما همیشه نوع درستش را به تو می دهد/ "جان لنون"
* اگر دریابیم که تنها پنج دقیقه برای بیانِ آنچه می خواهیم بگوییم فرصت داریم، تمامِ باجه های تلفن از افرادی پر می شد که می خواهند به دیگران بگویند آنها را دوست دارند/ "کریستوفر مورلی"
* ما به همراهِ آب و باد و خاک و آتش/ به این سیاره تبعید شده ایم/ و این جا زیباترین جا براى تنهایى ست/ "شهرام شیدایی"
* کسی را دوست بدار که "دوستت دارد", حتی اگر غلام درگاهت باشد/ و دست بکش از دوست داشتن کسی که "دوستت ندارد"،حتی اگر سلطان قلبت باشد/ فراموش نکن که "زمان" آدم وفادار را مشخص می کند نه "زبان"..../ "الهی قمشه ای" 
* آنکه با خود حرف می زند دیوانه نیست، او عاقلترین است "فیودور داستایفسکی"( خُب خدا را شکر خیالم راحت شد تا امروز فکر میکردم دارم دیوانه می شوم از بس این روزها با خودم حرف می زنم مخصوصا پشت فرمان)
* عشق انسان را داغ می کند و دوست داشتن انسان را پخته.../ هر داغی روزی سرد می شود ولی هیچ پخته ای دیگر خام نمی شود./ "منسوب به کورش کبیر"
* دوست داشتن کسی که معنی دوست داشتن را نفهمد/ درست مثل توضیح دادن قانون نسبیت برای مادر بزرگت است!/  تو فک میزنی و او بافتنی اش را می بافد.../ "آلبرت انیشتین"
* بگریز سوی عشق و بپرهیز از آن بتی/ کو دلبری نماید و خون جگر دهد/ "مولانا"
* از دیدن رویت دل آیینه فرو ریخت/ هر شیشه دلی طاقت دیدار ندارد/ "صائب تبریزی"
* گفتم بکنم توبه ز صاحب نظری/ باشد که بلای عشق گردد سپری/ چندان که نگه می کنم ای رَشکِ پری/ بار دومین از اولین خوب تری/ "سعدی"
* آزمودم دل خود را به هزاران شیوه/ هیچ چیزش به جز از وصل تو خشنود نکرد/ "مولانا"
* کامنت ها همچنان بسته ست. من پیغام های خصوصی شما را می خوانم ممنونم از لطفتان به این صفحه. اگر جوابی نمی دهم حتما حرفی برای گفتن ندارم...